جدول جو
جدول جو

معنی احمد زجاج - جستجوی لغت در جدول جو

احمد زجاج
(زَجْ جا)
احمد بن حسین، مکنی به ابوبکر. از نحویان اواسط قرن چهارم هجری و همزمان المطیع ﷲ عباسی (334- 363هجری قمری) بود. (از ریحانه الادب از معجم الادبا ج 2 ص 236) (از قاموس الاعلام ترکی)
عیسی بن یعقوب بن جابر، مکنی به ابوموسی. وی از مردم بغداد و نابینا بود. ازابومکنس بن دینار روایت دارد و ابوبکر احمد بن ابراهیم بن شاذان از او نقل حدیث کند. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَجْ جا)
محمد بن لیث. معلم فرزندان ناصرالدوله بود. ابن الندیم گوید: او را بموصل دیدم و کتابی از او نشناسم. رجوع به فهرست ابن الندیم چ قاهره ص 127 شود
لغت نامه دهخدا
جزّار پاشای سن ژاندارک (عکه) یکی از وزرای مائۀ دوازدهم هجری دولت عثمانی. او بدانگاه که والی صیدا بود در برابر ژنرال ناپلئون مقاومتی سخت مردانه کرد و او را منهزم و سپاهیان او را پراکنده و ببازگشت مجبور ساخت و این معنی سبب شهرت احمد جزار شد. وی اصلا ازمردم بسنه است و در اول بممالیک مصر پیوست و پس ازطی مراتبی چند متصرفی بحیره بدو دادند. جزار بمعنی قصاب لقبی است که عرب به وی داده است حاکی از کثرت قتل و سفک دماء که او مرتکب شده است پس از آن متقلد حکومت بیروت شد و در این وقت چون بر ظاهر العمرو غالب و فایق آمد و او را بکشت با رتبۀ وزارت بولایت صیدامنصوب شد و پس از آنکه در 1789 میلادی در عکه بناپارت را منهزم ساخت ولایت شام بدو سپردند و چهار کرت این ولایت داشت و در کرت اخیر در 1219 هجری قمری در دمشق شام وفات کرد و او وزیری نهایت مقتدر بود لکن سفاکی بر طبع او غالب بود. (قاموس الاعلام ذیل جزار احمدپاشا)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
محمد بن ابراهیم، مکنی به ابوعمرو. وفاتش در 348 هجری قمری بزمان مطیع خلیفه. از سخنان اوست: هرکه سخن گوید از جایی که آنجا نرسیده باشد ف تنه مستمع باشد. (از تاریخ گزیده چ گراوری ص 781). بستانی آرد: از عابدان و زاهدان صوفی منش بود. شعرانی او را یاد کند و گوید، اوبمکه درآمد و در آنجا اقامت گزید و مورد توجه مردم مکه گردید. در اصل از مردم نیشابور بود. صحبت جنید، ثوری، ابوعثمان و خواص دریافت و نزدیک به 60 بار حج کرد. هرگاه با کنانی و اهتر جوری مجالست میکرد، در صدر حلقه جای داشت و چون سخن میگفت همگی تسلیم سخن و نظر او میشدند. زجاجی 40 سال در مکه بود و در این مدت هیچگاه در داخل حرم برای طهارت نمیرفت و همیشه برای قضاء حاجت به خارج حرم میرفت. فضائل او بیش از شمار بود و در 348 هجری قمری درگذشت. (از دائره المعارف بستانی). رجوع به الکنی و الالقاب، ریحانه الادب، طرائق الحقائق ج 2 ص 228، و ابوعمرو در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
جام. رجوع به احمد بن ابی الحسن بن محمد بن جریر بن عبدالله بن لیث بن جریر... شود. او راست: دیوان شعری بفارسی
لغت نامه دهخدا